محیامحیا، تا این لحظه: 11 سال و 1 روز سن داره

محیا زندگی مامان و بابا

گردش تابستانی

روزهای طولانی و گرم تابستون حوصله ام سر میرفت البته کولیک نوزادی هم داشتم و شدیدا گریه میکردم مامانی و بابایی هم تصمیم گرفتند که منو ببرن هواخوری اینجوری هم یه کم از محیط خونه دور میشدم هم توی حرکت خوابم میبرد هم مامان و بابایی یه کم پیاده روی میکردن ببینید من چقدر مفیدم توی مسیر که میرفتیم چند تا درخت کوتوله بود که مامانی از بابایی خواست منو بغل کنه بشونه روی اون درخت و عکس بندازه آخه مامان این چه کاریه آخه با من میکنی؟؟؟؟ اینم سندهاش راستی عکس آخری جلوی درب مدرسه فرزانگان یا همون تیزهوشان گرفته شده بابایی اصرار داشت اینجا عکس بندازم تا با محیط مدرسه آینده ام از همین حالا آشنا بشم انشالا بتونم این خواسته مامان و بابام رو برآورده کنم و برم...
18 آذر 1392
1